معنی وره هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
وره هدائن
تفت دادن
ادامه...
تفت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پر هدائن
به پرواز در آوردن، تلمبه زدن تلم (کندوه) برای تبدیل ماست
ادامه...
به پرواز در آوردن، تلمبه زدن تلم (کندوه) برای تبدیل ماست
فرهنگ گویش مازندرانی
سر هدائن
رها کردن، پرداخت اضافه، بهره دادن
ادامه...
رها کردن، پرداخت اضافه، بهره دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
رم هدائن
ترساندن ناگهانی
ادامه...
ترساندن ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
رو هدائن
شخم کردن، رو دادن، لوس کردن، غلتاندن، پرت کردن
ادامه...
شخم کردن، رو دادن، لوس کردن، غلتاندن، پرت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رش هدائن
با دست ضربه وارد ساختن
ادامه...
با دست ضربه وارد ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
رخ هدائن
غلتاندن، قل دادن
ادامه...
غلتاندن، قل دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
رت هدائن
رها کردن، پاره کردن
ادامه...
رها کردن، پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رج هدائن
نشان دادن، راهنمایی کردن
ادامه...
نشان دادن، راهنمایی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رک هدائن
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
ادامه...
راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن، راست و ریست کردن، رو به راه کردن، قوز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رگ هدائن
دام را برای شکار آماده کردن
ادامه...
دام را برای شکار آماده کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چر هدائن
گله را در زمین پر وجین و کم محصول چراندن
ادامه...
گله را در زمین پر وجین و کم محصول چراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
جر هدائن
پاره کردن، چاک دادن، پایین دادن، قورت دادن
ادامه...
پاره کردن، چاک دادن، پایین دادن، قورت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
ته هدائن
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
ادامه...
بالا کشیدن، حرام خواری، فرو بردن، خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
په هدائن
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن
ادامه...
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
مزه هدائن
لذت بخشیدن، خوش مزه بودن، طعمی خوش که چشنده به احساس دوباره
ادامه...
لذت بخشیدن، خوش مزه بودن، طعمی خوش که چشنده به احساس دوباره
فرهنگ گویش مازندرانی
دوره هدائن
دور گرداندن
ادامه...
دور گرداندن
فرهنگ گویش مازندرانی
کره هادائن
به اجاره دادن، کرایه دادن
ادامه...
به اجاره دادن، کرایه دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرش هدائن
دشنام دادن
ادامه...
دشنام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
قرت هدائن
قورت دادن
ادامه...
قورت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
غاره هدائن
غرش کردن، غریدن
ادامه...
غرش کردن، غریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شرت هدائن
یک باره و ناگهانی ظرف آب را خالی کردن
ادامه...
یک باره و ناگهانی ظرف آب را خالی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
زور هدائن
نیرو وارد کردن، زور زدن
ادامه...
نیرو وارد کردن، زور زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرد هدائن
خوراندن
ادامه...
خوراندن
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخ هدائن
چرخاندن، به گردش در آوردن
ادامه...
چرخاندن، به گردش در آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جرد هدائن
پاره کردن، دریدن
ادامه...
پاره کردن، دریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرس هدائن
بسنده بودن، ایجاد مانع کردن
ادامه...
بسنده بودن، ایجاد مانع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرو هدائن
پرتاب کردن، با کفگیر، خوراک در حال پختن را برداشتن و باز
ادامه...
پرتاب کردن، با کفگیر، خوراک در حال پختن را برداشتن و باز
فرهنگ گویش مازندرانی
برق هدائن
جلا دادن، برق انداختن
ادامه...
جلا دادن، برق انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور هدائن
راه خود را عوض کردن، رو برگرداندن، کنار آمدن، با کسی
ادامه...
راه خود را عوض کردن، رو برگرداندن، کنار آمدن، با کسی
فرهنگ گویش مازندرانی
اره هدائن
پاسخ مثبت دادن در مراسم خواستگاری
ادامه...
پاسخ مثبت دادن در مراسم خواستگاری
فرهنگ گویش مازندرانی
له هدائن
خوابانیدن، فرو انداختن، خراب کردن بنا
ادامه...
خوابانیدن، فرو انداختن، خراب کردن بنا
فرهنگ گویش مازندرانی